طاها مهاجر

ترهات

دمایی مثل دمای سطح خورشید!

دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۱۸ ق.ظ

بسم الله
از سال اول می نشانندمان سر کلاس که بیاموزیم .
می آموزندمان که تفاوت کاف با گاف چیست.
ولی هیچ کس توجه نمی کند، بعضی چقدر خوب نقاشی می کشند!
می آموزندمان که  عدد 2 را چطور بنویسیم و با 6 اشتباه نکنیم . ولی هیچ کس حتا به این فکر هم نمی کند که قوه تخیل برخی آنقدر قوی است که با همین دو و شش در ذهن خود داستان ها پرورانده اند .
می آموزندمان که "بابا آب داد" بخوانیم و بعد از خواندنمان هم، لابد از توانایی شگرفشان در آموختنمان کلی ذوق می کنند . اما هیچ کس نمی خواهد بداند، در میان این جمع، کسی نشسته است که توانایی حفظ شعرش خارق العاده است .
می آموزندمان که چطور جمع و تفریق کنیم .
اما هیچ کس متوجه  نیست در میان این جماعت ...
می آموزندمان  که خلاقیت را کنار بگذاریم و فقط "قالبی" فکر کنیم .
می آموزندمان که زندگی فقط یک چهارچوب مشخص دارد و فقط برای همه فقط یک هدف متصور است .
حال آنکه به تعداد تک تک مردم این جهان، هدف و راه رسیدن به هدف موجود است!
می آموزندمان که وقتی می گویند نقاشی بکش، تصویر اولیه ی نقش بسته در ذهن مان آدم و ماشین و خانه باشد ، نه منظره و مزرعه و رود و حیوان!
می آموزندمان که زندگی  درس است و درس زندگی!
و هر کس را که خلاقانه ، بازی ای طراحی می کند، به شدت نکوهش می کنند .
می آموزندمان که امسال درس بخوانی، بزرگ می شوی. بزرگ بشوی برای چه؟ که باز هم درس بخوانی. درس بخوانی برای چه؟ که مهندس بشوی و مایه فخر خاندان. مهندس بشوی که چه؟ که شغل خوب داشته باشی. شغل خوب داشته باشی که چه؟ ....
و در این میان اگر کسی خسته شود از این روند تکراری و ملال آور زندگی  و بخواهد راه جدیدی را پیش گیرد، طرد می شود .

اینجا، هر کسی ، با هر استعدادی، باید یک کار کلیشه ای را تکرار کند!
اگر موفق نشد چه؟
هیچ!
اگر ذوق و قریحه اش در کاری که بدان علاقمند است، کور شد چه؟
هیچ!
اگر می توانست با پیگیری علایقش انسان بزرگی  شود و  این نظام اموزشی مسخره، او را باز داشت چه؟
هیچ!
......................

- چرا رفتی ریاضی؟

+چون همه می گفتن استعداد داری! چون خودم احساس می کردم استعداد دارم چون خودم احساس می کردم می فهمم ریاضی رو! با این حال قوی ترین درس هام، ادبیات و عربی هستن!

- استعداد بالاتر است یا علاقه!

+راجع به دنیای واقعی حرف می زنم نه دنیای آرمانی! من هم تا چندی پیش احساس می کردم دنیا تو دستای منه و هر قدر بخوام می تونم تغییرش بدم اما ما بخش کوچیکی از این دنیاییم! آرمان ها حرفهای قشنگ هیچ جایی توی این دنیای واقعی ندارن!

-دنیای آرمانی، دنیایی که باید تبدیل بشه به دنیای واقعی!

+اون مدینه فاضله ای که تو تصورش می کنی هیچگاه محقق نمی شه! مدینه ای که همه بر اساس علایق رفتار کنن! مدینه ای که اونقدر خیر و خوبی درش موجوده ، که هیچ کس نباید برای لقمه ای نون ،کارهای غیر دوست داشتنی ش رو انجام بده.

- ببین همه چنین چیزی رو دوست دارن، ولی به قول تو واقعیت نداره! ولی چیزهای کوچیک چی؟ ینی می‌گی ما توی این دنیا اختیار نداریم؟
 
+ اختیار داریم! ولی نه برای عوض کردن دنیا و یا حتا یه جامعه ی یک درصدی از دنیا مثل کشور خودمون! ولی نه به اندازه ای که دیدگاه مردم رو راجع به خیلی چیزها تغییر بدیم!

-ولی می‌تونیم طبق دیدگاه مردم نباشیم!

+ توی شیمی سال سوم یه مبحثی وجود داره به نام پیشرفت خود به خودی واکنش های شیمیایی

-خب؟

+ توی این مبحث با یک سری تغییر ها رو به رو می شی که بهشون می گن تغییرات برگشت ناپذیر! یعنی از یک سمت تغییر به صورت ساده انجام می شه ولی برای برگردوندنش به اوضاع اولیه شرایط سختی لازمه! مثل فراهم کردن دمای سطح خورشید در محل انجام واکنش!جامعه هم همینه . تغییر دادنش، شرایط سختی می خواد . مثل فراهم کردن دمای سطح خورشید!

-ولی می تونیم طبق دیدگاه مردم نباشیم !
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۰۶
طاها مهاجر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی