بسم الله
درست چند روز قبل از ولادتم، نامم را گذاشتند محمدمهدی و به تبع نام آبا و اجدای نام خانوادگی مهاجر ، در سطر بعد شناسنامه زیر اسمم قرار گرفت .
درست هجده روز مانده به انتهای پاییز 77، با شوق وافر ، بدون اطلاع از سختی های دنیا، پای در دنیا گذاشتم و حالا شده ام این!
اینکه چطور محمد مهدی شناسنامه ای ام و طاهای مستعار، بماند !
اینکه چطور بلاگفا، مطالب سال هشتادو شش به بعدم را خورد هم بماند .
اینجا آمده اید تا مرا بهتر بشناسید که گرچه علم لاینفع است و محلی از اهمیت ندارد، اما به تقلید از همه بلاگر ها، می بایست صفحه ای باشد برای شناخت بیشتر .
من، منم !
نویسنده ی وبلاگی که اگرچه متروک و سوت و کور است ، ولی با هزار امید می نویسد شاید کسی رد شود و بخواند و افکارش حداقل به نظر یک نفر رسیده باشد.
رنگین سخنان در سخن خویش نهانند و به یقین هر بلاگری را از روی نوشته هایش بهتر می توان شناخت تا اظهار نظر خودش راجع به خودش.
پس اگر برایتان مهم بود که من چگونه ام، سری چند دقیقه ای به مطالب بزنید و بخوانیدشان .
و در ضمن :
من ار چه عاشقم و
رند و
مست و
نامه سیاه !
هزار شکر که یاران شهر بى گنهند
#حافظ