چهارپا خوب، دوپا بد!
بسم الله
۱.هوا سرد بود ، نه به آن اندازه که نشود تحمل کرد کمی بیرون ماندن را. ولی سرد بود. بر افروخته وارد خانه شدم و کیف را پرتاب کردم به گوشه ای و با خودم گفتم : مرتیکه ی احمق!!
مادر، سینی چای به دست داخل اتاق شد و پرسید : چیشده؟
غرولند کردم! از آن صداهای ریزی که موقع عصبانیت بیرون می دهیم، شاید شامل ناسزایی چیزی!
خندید و گفت: اها پس به خاطر این ناراحتی!
حرصم گرفت که چرا عصبانیتم را به سخره می گیرد. فریاد کشیدم: یک هفته س به این نفهم میگیم معلم فیزیک پایه مون به درد نمیخوره، اومده برای من حرف از خدا پیغمبر میزنه! تو اگه خدا پیغمبر حالیت می شد به حرف ما توجه می کردی، اینده مونو خراب نمیکردی ! این حق الناسه!
مادر، سینی را پایین گذاشت و گفت: این همه آدم توی دهاتا بدون هیچ امکاناتی درس می خونن، اونا چجوری کنکور قبول میشن؟
بی توجه ادامه دادم:
بی شعورو درو رومن میبنده!!!
من صد تا عین تو رو میخرم ازاد میکنم !!
بعد انگار ماری مغزم را بگزد، حرف مادر پیچید توی سرم!
گفتم امسال نیگا کنین ببینین چن تاشون تهرانین!
۲- رفیقِ جان از پردیس قبول شد!
تعریف می کرد که مدرسه شان حتا نمازخانه نداشت، از کادر فقط معلم دینی شان نماز می خواند که او هم روی کارتن نمازش را می خواند.
تعریف می کرد که مدرسه شان سه روز در هفته اجباری بود و فقط تا ظهر و بعدش ولشان میکردند به امان خدا!
تعریف میکرد که در سهمیه بندی مناطق، پردیس منطقه سه است .
باورش سخت بود با همچنین شرایطی کسی امیرکبیری شده باشد!
ویژگی های فردی را در نظر نگیریم، تعریف میکرد برای برخی درس هایش کلاس کنکور می رفت!
۳- وقتی با رفقا صحبت می کردیم در مورد سهمیه ها، به جد معتقد بودند عادلانه ست!
کسانی که در شرایط محروم زندگی می کنند با هم سنجیده شوند و بقیه با هم! عدالتی که پاککردن صورت مساله ی بی عدالتی شرایط تحصیلی موجود کشور بود!
۴- نتایج کنکور امسال بیشتر از عجیب ، جالب بودند برایم!
که تهرانی ها پیشتاز بودند!
بدترین شرایط را در نظر بگیریم! همه از مدارس دولتی و سطح پایین تهران بوده باشند، اموزشگاهی هم نرفته باشند، کتاب چندانی هم نداشته باشند.
کسی از شما شک دارد هنوز هم شرایط این فرد بارها بهتر از دانش آموز محصل در شهر “رویان “ است؟
۵- چارپا خوب! دو پا بد!