طاها مهاجر

ترهات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قضاوت» ثبت شده است

بسم الله
حتما برایتان پیش آمده!
اینکه از یک نفر، بدون هیچ دلیلی ، بدتان بیاید .
بدم می آمد ازش!
شاید رفتارهای خودش در سال های دور، بی تاثیر نبود بر این حس من!
شاید اینکه همیشه حتا اکراه داشتم صحبت کنم با او، کار را سخت تر می کرد!
شاید هم صحبت و هم کلام بودنش با فردی که  از او هم ،بدون هیچ دلیلی متنفر بودم،روز به روز این حس"بد آمدن" را تشدید می کرد!
شاید طرفداری های دوست نزدیکم، از ویژگی ها و اخلاقش مرا جری تر می کرد برای "بد آمدن " ازش!
شاید حتا برخورد گرمش، بعد از حدود چهار پنج سال ، حس بدی را در درونم القا می کرد!
همه این شاید ها اتفاق افتاد !
تا همین امروز!
شنبه بیست و هشتم فروردین ماه یکهزار و سیصد و نودو پنج!
وقتی بعد از سفر مشهد، در راه برگشت، هدیه اش به دستم رسید ، یک باره تمام وجودم یخ زد!
یک دفعه زبانم بند آمد و خیره شدم به جاده!
- برای من؟! او؟! هدیه تهیه کرده باشد؟!
........
دوستی می گفت: "تو نظر تو همه "بد" اند مگه اینکه  خلافش ثابت شه ! "
مدت ها حرفش را قبول نمی کردم! تا امروز ، بیست و هشتم فروردین یکهزار و سیصد و نود و پنج!

پی نوشت: گاهی اوقات راحت ترین راه ممکن برای رساندن حرف ، همین نوشتن در وبلاگ است ! 

پی نوشت2: برسد به دست م.م.ن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۵۲
طاها مهاجر