طاها مهاجر

ترهات

سال کهنه را بز خورد!

سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۲۵ ق.ظ

بسم الله
سر سفره هفت سین نشستیم .
منتظر بز سال شدیم تا بیاید و سبزه هفت سین مان را بخورد!
یا مقلب القلوب خواندیم و سال کهنه را تحویل تاریخ دادیم و تبریک گفتیم و عیدی دادیم و عیدی گرفتیم .
احسان علیخانی ، که همواره سعی دارد ملت را بگریاند ، این بار ناکام ماند.
سیزده را به در کردیم و بعد از آن رفتیم سراغ درس و مدرسه مان !
خرداد شد و امتحان دادیم و وارد کلاس سوم دبیرستان شدیم !
سوم هایمان ، چهارمی شدند و چهارمی هایمان ، شاخ غول کنکور را شکستند و وارد دانشگاه شدند.
درس خواندیم و درس خواندیم .
دولت ، برجام آورد و تلویزیون کیمیا!
پای خندوانه نشستیم و خندیدیم و رای دادیم به کمدین محبوب !
داعش گستاخ تر شد .
هر روز و هر لحظه منتظر آوردن شهید از سوریه بودیم .
باز هم کیمیا دیدیم .
داب اسمش ، رشد کرد ، اوج گرفت و خیلی زود فرونشست .
محسن چاوشی شهرزاد را آورد و خواند و خیل کثیری را به طرفدارانش اضافه کرد .
با "افسار "چاوشی گریه کردیم و "غلاش" ش خنده!
ولی باز هم کیمیا دیدیم .
اسفند شد و انتخابات .
و طبق معمول اظهار نظرهای شدیدا تخصصی هم وطنانمان را در همه جا مشاهده کردیم .
مردممان رگ گردنی شدند برای حمایت از کاندیدای محبوب شان !
و خیلی زود همه را فراموش کردند و برگشتند سر  زندگی شان  .
سال 94 ، زود گذر ترین سال طول عمرم بوده !
زود گذشت و دوید و رفت .
و حالا ما ماندیم و یک مشت تصویر  از سال 94 که بعضا گنگ اند .
...................
سر سفره هفت سین می نشینیم .
منتظر میمون سال می شویم تا بیاید و سال کهنه را بدهد همان بز سال قبل تا بخورد و ببرد و بچسباندش به تاریخ .
یا مقلب القلوب می خوانیم و یحتمل ، مجددا احسان علیخانی را تحمل می کنیم .
خرداد می شود و امتحان می دهیم و کنکوری می شویم .
درس می خوانیم و درس می خوانیم .
و در چشم به هم زدنی ، باید حریف غول کنکور شویم .
...................
می بینید!
سال ها تکراری اند .
عینا تکراری اند .
برای رها شدن از این تکرار ملال آور ، چاره ای بیندیشید . 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۲۵
طاها مهاجر

نظرات  (۶)

۲۵ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۳۰ امیروحید کوچولو
سلام...

من دوست دارم با این پست گریه کنم! نمی‌دونم چرا، احتمالن به خاطر آهنگی‌ست که گوش می‌دهم ولی خب صد در صد پست غم‌گینی بود برای من!
پاسخ:
سلام . 
گریه کن . زار بزن . زار زدن هم داره
۲۵ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۰ امیروحید کوچولو
متاسفانه زار زدن بلد نیستم!
شاید باید بفهمیم دقیقا چی باعث میشه که ما احساس کنیم از بندِ این تکرار در اومدیم.
و اینکه ایا برای ما توی ناخوداگاه یا خوداگاهمون چیزی وجود داره که بتونه این حس رو القا کنه، یا نه. پیداش کردی؟
پاسخ:
به یقین این جمله رو شنیدید: 
'احتیاج مادر اختراعه!"
با کمی فکر متوجه می شیم این رو به همه چیز تعمیم داد ! 
همه کارهای روزانه ما در جهت رفع نیازهامونه 
هدف از این مقدمه این بود که عرض کنم : اصلا ما نیاز داریم به تکراری نشدن و تکرار نداشتن ؟ 
این دقیقا چیزیه که نمی دونم !
نمیدونم. احتمالا آره. احتمالا اگه تکراری بودن در کار نبودن تو هیچوقت همچین پستی نمیذاشتی و خیلی ها افسردگی نمیگرفتن و خیلی ها احساس پوچی نمیکردن. احتمالا نیاز داریم. که تکراری نباشیم. که جواب این سوال رو پیدا کنیم. شاید به این خاطر که ما آدمیم. هیچ گربه ای همچین سوالی از خودش نمیپرسه.
پاسخ:
چند درصد از مردم افسرده هستن ؟ 
این همه انسان که در طول روز می بینیم و همه شبیه هم و تکراری هستن ، زندگانی نمی کنن؟ 
اصلا همین مشترک لفظی یرای انسان یعنی تکرار! 
تکرار ملال اور است قبول . 
بد است ، قبول . 
اما خو گرفته ایم و عادت کرده ایم و زندگی می کنیم با همین تکرارها . 
شاید کسی که احساس پوچی می کنه ، عاقل تر از من تکراری باشه ! 
پی نوشت : راجع به گربه ها اطمینان دارید؟
بله، اطمینان دارم.
همه ی این افراد زنده هستن. مثل منو تو. ولی لزوما همشون همیشه زندگی نمیکنن.
دقیقا منظورم همین قضیه بود. "عادت" کردیم به تکرار. بنظر من این کشنده ست. مرگ تدریجیه. به هر حال اگه این نظرته، اینکه عادت کردیم که کردیم، همینه که هست، باید بگم نظرت محترمه چون نظر توئه! ولی من با این فکر قطعا سالِ بعدی هم نزدیک های عید منتظر همچین پستی هستم.

+وقتی گفتم فردی افسرده است یا احساس پوچی میکنه منظورم این بود که بدلیل همین زندگیِ تکراری همچین حسی داره!! مثل اینکه منظور منو غلط فهمیدی.
پاسخ:
قرمایشتون صحیح . 
متشکرم
عاالی😃
خیلی قشنگ زندگی تکراری مونو به قلم کشیدی
اصولا این تکرار جزو زندگی همس..
هیچکس نیست که سال هاش و روزاش مثل هم نباشه 
هر چقد اتفاق تازه ای بیوفته بازم همون کار قدیم...همون شغل قدیم...سره همون سفره قدیم با افراده قدیمی
پاسخ:
و من این تکرار رو نمی پسندم جسارتا ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی