فقط بیست دقیقه وقت دارید
بسم الله
می نشینید بر سفره رنگین صبحانه تان! میل می کنید. سیر می شوید .
از زمان سیری شما، تا زمان فرمان مغز شما به شما ، که می گوید شما دیگر نیازی به خوردن ندارید، بیست دقیقه طول می کشد .
بله، شما بیست وقیقه فرصت دارید تا قبل از آنکه مغز بو ببرد، نوش جان کنید!
.............
در تاکسی می نشینید . نگاهی به عقربه های ساعت مچی تان می کنید. خیلی تند دنبال هم می دوند . غیر از شما یک نفر دیگر در تاکسی منتظر نشسته است . برای راه افتادن تاکسی، دو نفر دیگر نیاز است . دل را به دریا می زنید و تصمیم می گیرید دو نفر دیگر را حساب کنید . شما تنها بیست دقیقه تا بسته شدن درب جلسه آزمون مهلت دارید!
...........
سخت مشغول فکر کردن هستید . بسیاری از اطرافیانتان رفته اند . نگاهی به برگه سوالات می اندازید و سپس روی دیوار کهنه حوزه امتحانی، ساعت را جستجو می کنید . نمی یابید . نیمی از سوالات بدون پاسخ مانده و شما نگران زمان هستید . و بالاخره می آید به سرتان آنچه ازش می ترسیدید!
مراقب آزمون اعلام می کند:شما تنها بیست دقیقه تا پایان آزمون مهلت دارید!
...........
قدم تند می کنید تا شاید زودتر برسید . پول هایتان را در جیبتان جستجو می کنید . اما جز یک سکه پانصد تومانی طرح جدید و یک عدد کارت مترو چیز دیگری نمی یابید .گوشی تان هم هشدار اتمام باتری می دهد . مترو، بیست دقیقه دیگر حرکت می کند و این آخرین قطار است!
شما تنها بیست دقیقه مهلت دارید تا بی دردسر به خانه برسید!
............
به خانه می رسید . خسته از بیست دقیقه های امروزتان!
کیفتان را گوشه ای پرت می کنید و می نشینید پشت کامپیوتر شخصیتان!
با وسواس بسیار عنوان حذابی برای پستتان در نظر می گیرید .
پست جدیدی برای وبلاگتان می نویسید و وبلاگ را به روز می کنید .
بختتان را برای شناساندن خودتان به دیگر وبلاگ نویسان می آزمایید .
شما برای معرفی پست جدیدتان در فهرست وبلاگ های به روز شده، تنها بیست دقیقه مهلت دارید!
...........
بیست دقیقه های عمرمان کم نیستند!
فرض کنید برای زندگی فقط بیست دقیقه وقت داشته باشید ....
چه خواهید کرد؟